بعضی وقت ها نمیشه آدمارو عاشق خودت کنی،اینجور مواقع فقط باید دوسشون داشته باشی،حتی اگر اونا هیچ وقت به تو علاقه مند نشن،حداقلش اینه که تو همیشه اونا رو همونقدر دوست داشتی.پس سعی کنیم همیشه عاشق معشوق خودمون باشیم،حتی اگر معشوقمون،عاشق ما نباشه.
آورده اند که عاشق قصد معشوق خود کرد و راه را در پی گرفت تا به وصال دلدار برسد. با هر مرارت و شقاوتی بود خود را به کوی یار رساند و دق الباب کرد.
از معشوق ندا آمد:کیست؟
عاشق جواب داد: من هستم.
معشوق در به روی او نگشود.
عاشق حیران و سرگردان، کو به کو، خانه به خانه، گریان و نالان شد و از طلب یار دل برنداشت. تا اینکه دوباره خود را در کوی یار دید.
دق الباب کرد.
معشوق دوباره پرسید:کیست؟
عاشق جواب داد:تو هستم...
این بار در به روی عاشق گشوده شد و به وصال دوس
دیشب رفته بودم محل کارش دنبالش تا باهم بریم خونه. یه بسته کوچیک بهم داد که تووش یه تسبیح و یه مهر و یه دونه نبات بود. همکارش از مشهد براش سوغاتی آورده بود. مهر و تسبیح رو داد به من و نبات رو خودش خورد. امروز توو شرکت تسبیح دستم بود یکی از همکارا پرسید اون چیه دستت؟ گفتم ذکر میگم؟ پرسید چه ذکری؟ گفتم ذکر معشوق. یا معشوق و یا معشوق و یا معشوق و یا معشوق و ...
Discuss your first love
کوچیک که بودم فکر میکردم عشق فقط عشق خدا.آدم فقط باید عاشق خدا باشه...
اما بعدا از این فاز پرتم کردن بیرون گفتن دِ بچه کم حرف مفت بزن بیا برو در خونتون بازی کن تو قد این حرفا نیستی ...
و من ....
بی تجربه عشق موندم...
نه به معشوق آسمانی رسیدم و نه معشوق زمینی.
این روزها عجیب دنبال دوستت دارم های زورکی میگردیم.دوستت دارم هایی که روی پله های برقی مترو و پشت تلفن از مخاطب خاص درخواست میکنیم و تا به زور نگوید من هم دوستت دارم
دکمه پایان مکالمه را نمی زنیم.
دوستت دارم هایی که هر چند دقیقه سراغ خط های کنار پیام میرویم تا ببینیم تیک خورده است و در جوابش هم نوشته من هم دوستت
دارم؟..
گدایی عشق؟..گدایی دوستت دارم؟.
چه اشکالی دارد یک عاشق به معشوق یا برعکس معشوق به عاشق بگوید دوستت دارم؟
میدانید
این روزها باید
هیچکس به من نگفت: بعدها پشیمان نشوی که چرا«هیچ کس به من نگفت »تا من خوشبخت باشم. ماگفتیم
یچکس به من نگفت ، نویسنده حسن محمودی
معرفی:
خیلی خوبی ها هست که اگر آنها را بدانی جزء خوش بخت ترین انسانها می شوی اما تو حتی این را ازخودت دریغ می کنی .بعد ها پشیمان نشوی که چرا«هیچ کس به من نگفت »تا من خوش بخت باشم . ماگفتیم.
از عِشق چه میگوینداین هرزه گویان..وقتی عاشق زبانش عاجز میماند در توصیفشو عشق چیستجز کابوسیجز سکوتیو جز سِرّی که عاشق و معشوق هردو دانند و اما ندانند!
مظلوم ترین ناشناخته ی عالم..عشق است
..که همدیگر را به این کلمه هر چه بیشتر صِدا میکنند بیشتر نبودش را میتوان فهمید..
عشق را نمیشود با هر زبانی خواند..
عشق باید ناشناخته ای بماند..
رازی میانِ عاشق و معشوق فقط!
که ایشان هم ندانند جز معشوقِ یگانه
که بداند
چه در جانِ معشوق
و چه در روانِ عاشق می روید..
ای
یادمه یه بار با هم بحث کردیم که اینکه یه نفر با ادعای عشق و عاشقی می گه:
من عاشقتم، اون قدر که نمی تونم یه لحظه هم دوری تو رو تحمل کنم
یه روز هم بدون تو نمی تونم سر کنم
تو نباشی من می میرم
این عشق نیست، نیازه
گرسنگی با عاشقی فرق داره
طرف محتاجه نا عاشق
البته ممکنه عاشق هم باشه ولی این حرف ها از سرِ نیازه نه عشق
عاشق بی نیاز از معشوقشه
مثلِ خدا که عاشقِ بنده هاشه ولی محتاجِ شون نیست
خوب حالا:
رابطه ی عشق و نیاز چیه؟
هیچی
هیچ ارتباطی ندا
دور بودن خورشید نشان می داد که زمین تصمیم دارد، سرد تر از روز های گذشته خود را نشان دهد. اما قورباغه بنفش تنها، به این چیز ها فکر نمی کرد. او در فکر آهو خانومی بود که هر روز عصر سرچشمه می آمد و امروز دیر کرده است. تکه سنگی که بیشتر آن طعمه آب شده بود، گفت؛ امیدوار هستی که او هم در انتظار دیدارت باشد؟! قورباغه که در میان انبوه درختان در تلاش بود تا نشانی از معشوق اش بیابد،گفت؛ اگر دوست داشته باشی که دوستت بدارند، هیچگاه عاشق نخواهی شد. اگر اهمیت
خلقِ عشق مسئلهای نیست، حفظِ عشق مسئله است.عاشق شدن مهم نیست، عاشق ماندن مهم است. سستعهدیهای عشاق باعث شده که بسیاری از داستانهای عاشقانه مبتذل، در جایی تمام شود که عاشق به معشوق میرسد؛ حال آنکه مهم، از این لحظه به بعد است.مهم، پنجاه سالِ بعد است:دوام عشق... دوام زیبایی و شکوه عشق...
هرچقدر کسی را بیشتر دوست داشته باشی، بیشتر حاضری برایش فداکاری کنی؛اگر نیازی پیش آمد:برای دوست چندین سالهات حاضری از ماشینت بگذری؛برای برادرت حاضری خانهات را هم بفروشی؛برای پدر، مادر و همسر و فرزندت حاضری از جانت هم بگذری،
اما هیچ کدام از این دوست داشتنها عشق نیست و هیچ کدام از این فداکاریها عاشقانه نیست؛کسی که عاشق است کاری به نیاز معشوق ندارد، لازم نیست نیازی پیش بیاید تا از خودش بگذرد؛ بلکه عاشق از روی شوق دنبال بهانهای برای ف
«لَقَدْ صَدَقَ اللّهُ رَسُوْلَهُ الرُؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلَنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ اِنْ شَاءَ اللّه.» همه میگویند که: «در کعبه درآییم.» و بعضی میگویند که: «ان شاءاللهّ درآییم.» اینها که استثنا میکنند، عاشقاناند. زیرا که عاشق خود را بر کار و مختار نبیند. بر کار معشوق را داند. پس میگوید که اگر معشوق خواهد در آییم. اکنون مسجدالحرام پیش اهل ظاهر آن کعبه است که خلق میروند، و پیش عاشقان و خاصان مسجدالحرام وصال حق است. پس می
انسان آنچنان موجودی است که نمیتواند عاشق امر «محدود» و «فانی» باشد، یعنی عاشق شیئی باشد که به زمان و مکان محدود است. انسان عاشق کمال مطلق است و عاشق هیچ چیز دیگری نیست، یعنی عاشق ذات حق است، عاشق خداست. همان کسی که منکر خداست، عاشق خداست. حتی منکرین خدا نمیدانند که در عمق فطرت خود عاشق کمال مطلقاند ولی راه را گم کردهاند، معشوق را گم کردهاند. محییالدین عربی میگوید پیغمبران نیامدهاند که عشق و عبادت خدا را به بندگان یاد بدهند، بلکه
و اگر در راه معشوق گام نهی ...
باید که به او دل سپاری.
و اما معشوق نیز اگر لایق باشی، باید که به تو چشم عطا کند... از این رو عشاق زمینی همواره خیره در چشم معشوق خویشند...
و اگر دل دادی ... بدان که بیدل شوی و عریان... و فهمی در خویش نداری و همگی چون او شوی... و از آنجا که با چشمان معشوق به عالمیان نگری... عالمیان را آنگونه بینی که باید باشند، نه انگونه که هستند و تو را تاب و توان دیدن با چشم معشوق نیست...
ملغمه. آش درهمجوش از هزار چیز منافی و متناقض در یک لحظه، در یک غزل. تماما در حال انکار خویش. ملغمهای از حسِ گناه و سرزنش خود. کنایه به معشوق. ناله از دل از کفرفته، نهیب بر ستمگری معشوق. ستایش خود، ستایش معشوق و جسم و کوویش و هرچه که به او مربوط است...
رد شدآن قوطی شیشه ای کوچک، در پهنای ناپیدایِ دریا،آن عشق،میرفت..در حین رفتن در تضاد با عشق پیمان می بستوقتی در حافظه اش چیزی پدید آمده بود به نام از یادرفتگی.. قوطی شیشه ای گم شده بود در دریای پهناور دنیاآری عشق گم میشدو من تماشا میکردم، چینش دنیا راکه نامردانه عشق را در خودش میبلعد و دست بسته،عاشق و معشوق تماشا میکردندغرق شدن آن قوطی شیشه ایکه ترک برداشته میرفتو کسالت عشق از نگاه های عاشقیسرازیر میشودکه به گریه خندیده و بغضش راسکوت کردهچه
میگفت تو خودت ، قلب خودت رو زیادی ناراحت میکنی . میگفت با خودت جوری رفتار کن که یه عاشق با معشوقش ! مگه عاشق انقدر معشوق رو اذیت میکنه بهش گیر میده ؟
آخرش هم گفت قلبت رو برای کسایی که دوستت دارن ، نگه دار لطفا !
مجبور شدم بگم چشم ... نگم چشم زنگ میزنه فحش میده
قبلا به نظرم اومده بود معشوق بودن خیلی سختتر از عاشق شدنه. عاشق بودن انتخابه ولی معشوق بودن یک اتفاقه. وقتی کسی بهت میگه دوست داره، و تو در واقع مطلع میشی از احساسش، تازه از اون لحظه به بعده که مدام از خودت میپرسی حالا چی؟ هنوزم به من فکر میکنه؟ هنوز هم اونقد خوب هستم و انتخاب اولش هستم؟ هنوزم پای حرفهایی که زد پای عشقی که گفت مونده؟
برای آدمهایی که قبلا از کسی خوششون اومده و ترک شدن، معشوق شدن توسط آدم دیگر یک اتفاق حساسه! حالا چه کار ک
او ظالم بود
دیگر شُده بود عادت ما
دیگر جایِ شکایتی انگار نبود
در بین مردم فقط به اندازه ی حرف و حدیثی جای داشت و نقل غیبتها
کم کم، کم کم
زندگی که جریان داشت
بُرد با خودش به دنبال جریانِ ...نبودن..
..... و دیگر واقعا نبود
هیچ حسی هم انگار نبود و انگار مینمود به نبودن نیز
انگار....
عِـــشق..
شده است طعمه ی حرف
حرفِ دوست داشتن
و انگاری از هوس
...ادامه دارد..
او ظالم بود
و عشق سکوت کرد به حُرمتش
برای بقایی انفرادی
اما
فقط بقاء..
او بهان
خستهام از این شلوغی و روز به روز نو شدن معشوقها دوربرم.
یه آدم تنها که از تنهاییش به سمت معشوقهایی فرار میکنه و هیچ کجا بقدری که نخستین معشوق دربرش به او ارزانی میکنه نمییابه اما همچنان دست نمیکشه.
خستهتم از این تنهایی و هرزگی... از این بی تفریحی... از این سکوت مطلق جهان... باید درس بخونم ... باید تلاش کنم اما حسش نمیاد، صبح تا شب موبایل دستمه و هیچ .
خستهام و افسرده و هیچ چیز جهان برام اندکی دلخوشی نداره...
_میشود از عشق برایم بگویی؟_عشق لحظه های با او بودن است. احساس ناب خوب بودن است. عشق یعنی این لبخند پر فروغ، ذکر با من بمون با من بمون . عشق در آغوش کشیدن نیست، احساس میان دو دوست نیست . حتی بوسه ها را در بر نمی گیرد. عشق تنها با او بودن است . در رکابش دویدن است . عشق یعنی سجده و میثاق او ، احساس ناب دیدار او . من معشوقی بی نظیر دارم . حرف های نا گفتنی دارم . بشنو از من این نوا را که تا او هست هستم . من بی او تاب تحمل ندارم. صبر نداشتن ها و نبودنش
از وظایف مردم و عاشقان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انتظار است. همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: برترین اعمال امت من انتظار فرج است.
طبیعی است که وقتی معشوق از عاشق جدا باشد، عاشق انتظار اورا می کشد، حال که ما ادعای عشق به امام زمان ارواحنا فداه را هم داریم.
پس بیایید واقعا منتظر باشیم.
فقط یک بار حس کردم یک نفر درکم کرد ...تازه با ربهکا بهم زده بودم و حالم خیلی بد بودتوی کافه نشسته بودم که دختر پیشخدمت به من گفت چقدر بهم ریختهام ...ماجرای دعوای با ربهکا و جدا شدنمان را برایش تعریف کردم ...و او در جواب به من نگفت همه درد دارندنگفت باید شرمنده باشم که چنین چیزی اذیتم می کندنگفت جنبه ی مثبت زندگی را ببین، نگفت که تقصیر خودم استبحث مارکوس ، نقاش فلج سر کوچه آگوستین را پیش نکشیدفقط چهره اش را در هم کشید و گفت « آخ... »همینانگار خو
عاشق هیچگاه دلمرده نمی شود ...
عاشق هیچگاه از حرکت در مسیر عشق و معشوق خسته نمی شود ....
خستگی راه عشق هم زیباست ...
گرمای چادر و آستین بلند هم زیباست ... احساسی با طعم پیروزی در دل ....
زیباترین زیبایی دنیا حیا و مقاومت جوان در برابر دنیایی است که زیباترین گرداب ها را تزیین کرده ........
{دلایل عقلی امامت و مهدویت - شماره 39}
انسانِ کامل (١)
در فلسفه (کار عقل) قانون تثبیت شدهای وجود دارد تحت عنوان (به قول حضرت امام خمینی ره): «عشق واقعی و عاشق واقعی، دلیل بر وجود معشوق واقعی است». این یک اصل لایتغیر و اثبات شده است.
بدین معنا که اگر عاشق واقعی «یک انسان واقعی که عشقی دارد، نه یک انسان یا موجود خیالی»، عشقی واقعی «نه یک هوس یا خیال، بلکه عشق» داشته باشد، معلوم است که معشوق واقعی نیز حتماً وجود دارد. به عنوان مثال اگر انسان هست و
متن آهنگ سینا سرلک بنام دختر گل فروش
سختیای زندگی رو نمیشه آسون گرفت با حلب پاره نمیشه سقفی تو بارون گرفت نون بیار کباب ببر اسم یه بازى بود فقط تو صف شلوغ فقر حتى نمیشه نون گرفت این روزا از رو ندارى عاشق و معشوق میشن من یه لیلى میشناسم مهرشو از مجنون گرفت دختر گل فروش از بس که گلاشو نفروخت کاسه ی گدایى رو به سمت این و اون گرفت مردی که گلیمشواز توی آب در نیاورد یه اتاق بی اجاره گوشه ی زندون گرفت هیچ کسی زیر پرش گله رو به چرا نبرد نی شکست و رنگ زوز
چون هم نظرش گشتم ، آن شور هویدا شد
در باب طلب بودم ، معشوق که پیدا شد
من مست نبودم از ، آن جام اهورایی
با ساغر عشق آمد ، این قائله برپا شد
گفتند نمیابی ، یک سجده به جا ماندست
عاشق که شدم او هم ، در سجده یکتا شد
حق خواست که آدم شد ، در کثرت آدم ها
با عشق یکی گردند ، چون قطره که دریا شد
این هر دو یعنی معشوق آسمانی و زمینی در شعر حافظ در هم تنیده است. غزل حافظ هم دارای نمودهای عاشقانه زمینی است و هم دارای نمودهای عارفانه. اما در این میان نوع دیگری از تجلی معشوق در شعر حافظ یافت می شود که در اکثر غزل های او حضور دارد. در این نوع که به ظاهر تفاوتی با شعرهای عاشقانه جنسی و عاشقانه عرفانی ندارد، اگر باریک شویم بر می آید که معشوق چندان که باید جاذبه جمال و حضور و وضوح ندارد. در این عاشقانه ها معشوق یا غایب است، یا بدون چشم و چهره و ابر
آقا جان تمام این سالها که درس خواندیم:دبیر ریاضی به ما نگفت که حد غربت تو وقتی شیعیانت به گناه نزدیک می شوند بی نهایت است!دبیر شیمی نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند ،شرایط ظهور تو مهیا می شود...!دبیر زیست نگفت که این صدای تپش قلب نیست...صدای بی قراری دل برای مهدیست..!دبیر فیزیک نگفت که جاذبه زمین اشک های غریبانه ی توست..نگفت که جاذبه ی زمین به همان سمتی است که تو هستی...!دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلی,از غیرت فرهاد گفت ، اما از عشق ش
آقا جان تمام این سالها که درس خواندیم:دبیر ریاضی به ما نگفت که حد غربت تو وقتی شیعیانت به گناه نزدیک می شوند بی نهایت است!دبیر شیمی نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند ،شرایط ظهور تو مهیا می شود...!دبیر زیست نگفت که این صدای تپش قلب نیست...صدای بی قراری دل برای مهدیست..!دبیر فیزیک نگفت که جاذبه زمین اشک های غریبانه ی توست..نگفت که جاذبه ی زمین به همان سمتی است که تو هستی...!دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلی,از غیرت فرهاد گفت ، اما از عشق ش
انشا در مورد عشق
عشق یکی از احساسات مشترک بین انسانها است. عشق نوعی دوست داشتن بیش از اندازه است که با خصوصیاتی مثل محبت و علاقه خیلی زیاد، از یک دوست داشتن معمولی متمایز میشود. عشق به دو طرف نیاز دارد. که یکی از آنها عاشق و دیگری معشوق است. عاشق بیشترین علاقه ممکن را نسبت به معشوق دارد.
در فرهنگ لغت نوشته است که واژه عشق از عَشَقّه گرفته شده و عشقه گونهای پیچک است که دور گیاه میپیچد. این پیچیدن باعث میشود که گیاه زرد و پژمرده شود. بعضی
این هر دو یعنی معشوق آسمانی و زمینی در شعر حافظ در هم تنیده است. غزل حافظ هم دارای نمودهای عاشقانه زمینی است و هم دارای نمودهای عارفانه. اما در این میان نوع دیگری از تجلی معشوق در شعر حافظ یافت می شود که در اکثر غزل های او حضور دارد. در این نوع که به ظاهر تفاوتی با شعرهای عاشقانه جنسی و عاشقانه عرفانی ندارد، اگر باریک شویم بر می آید که معشوق چندان که باید جاذبه جمال و حضور و وضوح ندارد. در این عاشقانه ها معشوق یا غایب است، یا بدون چشم و چهره و ابر
می گویند عاشق چنان در عشقش حل میشود که سرتاپا آیینه ی معشوق میگردد... بارها و بارها و بارها شهید شدی و در خون خود غلتیدی و داغت مظهر "ان لقتل الحسین علیه السلام حراره فی قلوب المومنین لا تبرد ابدا" گردید تا ثابت کنی عاشق سینه چاک حسینی... حسین علیه السلام روزی به میدان رفت تا یاریگر دین جدش باشد ؛و تو حسینِ زمانه ام! به میدان میروی تا یاریگر مهدی آل محمد "صل الله علیه و آله و سلم " باشی... .برای یاریِ مهدی باید حسینی بود...
ادامه مطلب
مرد بد همان عاشق فرومایه است که تن را بیشتر از روح دوست دارد و بدیهی است که عشقاو پایدار نمی تواند بود. زیرا دل به چیزی بسته است که خود پایدار نیست. از این رو همین که شا دابی تن معشوق پژمردگی آغازد آتش عشق نیز خاموش می گردد و عاشق، کسی را که تا آن دم می پرستید رها می کند و می گریزد و همه وعده ها و سوگندهای خود را از یاد می برد. ولی آنکه به روحی زیبا دل باخته است، همه عمر بر سر پیمان خویش استوار می ایستد، زیرا آنچه دل از او برده خود پایدار و جاودانی ا
کانال ما در سروش فَِقـَِـط بَِرَِاَِےَِتَِو ⚘به عاشق و معشوق های شهر بگوییددلبری برای یکدیگر رابگذارند به وقت تنهاییشان!خیابان و تاکسی و متروجای دست کشیدن روی ابروگذاشتن سر روی شانهو لمس شال و گیسو نیست...!شاید یک نفر چشمانش را بستشاید یک نفر خاطرش پر کشیدشاید یک نفر دلش رفتشاید یک نفر دلش خواست...!#علی_سلطانی⚘
فرزندم:
رابطه ی قابل تاملی بین اعتدال و عشق وجود دارد... هر اندازه که عاشق حق و حقیقت باشی در تعاملاتت با دنیای پیرامونت اعتدال داری... عشق به حق و حقیقت موجب میشود شخص عاشق نسبت به ماسوا الله هم عاشق شود... یعنی در مقام همسری، خالصانه عاشق همسرش میشود... در مقام پدری یا مادری خالصانه به فرزندانش عشق میورزد... در مقام فرزندی همینطور... در مقام همسایگی و دوستی و رفاقت همینطور... اما عشقش به ماسوا الله هرگز آن افراد را محدود و مضیق نمی کند... آزارشان نم
عرض سلام خدمت خانواده برتری های عزیز
هلن فیشر روانشناس در کتاب مشهورش میگه عشق 1.5 تا 3 سال طول میکشه، البته استثنا هم داره ... که وجود فاصله بین دو نفر یعنی (عدم وصال) این زمان رو میتونه بیشتر هم بکنه، زیرا که مغز عاشق هیچ پاداشی دریافت نکرده (همون رسیدن به معشوق) و سطح هورمون دوپامین در بدن فرد بیشتر و بیشتر میشه.
الان سوالی که ذهن منو مشغول کرده اینه که آیا با وصال دو نفر بعد مدتی طولانی (مثلا 4 سال) که در گذشته عاشق هم بوده اند ولی بهم نرسیدن، ای
الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک
مگرنه اینست که اولین گام یقظه و بیداریست!
و مگر نه اینست که عبد چون یک گام به پیش نهد، رب ده قدم بسوی او پیش خواهد آمد!؟
من معترفم که حتی توان گام اول را هم ندارم و زمانی سیر و یلوکم آغاز خواهد شد که اولین گام را هم تو برداشته باشی. چرا که:
گر نباشد کششی از سوی معشوق کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
پارهای از اوقات مغز شما نیازمندی شدید خود را به هورمونی اعلام میدارد! بالطبع شما دربهدر خواهید زد که این نیاز را برطرف کنید. یکی از هورمونها، هورمون عشق است، که دانشمندان دوست دارند آن را اوکسیتوسین بنامند! اما عشق ترکیبی از هورمونهاست که بسته به نوع عاشق و معشوق درصد ترکیبیات آن متفاوت است.
ادامه مطلب
کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم ( با تضمین بازگشت پول)
دانلود فایل
کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم ( با تضمین ...efileforosh.ir › 2019/12/12 › کتاب-چگونه-هر-شخصی-را-عاشق-خود-کن...۲۱ آذر ۱۳۹۸ - کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم ( با تضمین بازگشت پول) ... بعضی افراد به سایت شاهین زند با نام نوین بینش پیام ارسال می کنند و ...
کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم ( با تضمین ...tesar.loxblog.com › post › کتاب چگونه هر شخصی را عاشق خود کنیم (...کتاب چ
من عاشق وبلاگ نویسی ام-من عاشق کتابم-من عاشق عکاسیم-من عاشق نویسندگیم-من عاشق هوای بارونی ام-من عاشق صدای بارونم-من عاشق لوازم تحریری ام-من عاشق آشپزی ام-من عاشق شعرم-من عاشق گل طبیعی و گلدونم-من عاشق هوای ابری ام-من عاشق لباسای زمستونی ام-من عاشق لبو و انبه ام-من عاشق شلوغی ام-من عاشق پارچه چهارخونه و گل گلی ام-من عاشق ادکلن های خنکم-من عاشق کتونی ام مخصوصا آل استار-من عاشق آش رشته ام-من عاشق کرانچی و لواشک و ترشیجاتم-من عاشق دوچرخه سواری ام-م
نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاستعشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست
شاید اینها امتحان ماست با دستور عشقورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست
چند می گویی که از من شکوه ها داری به دل ؟لب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراست
عشق را ای یار با معیار بی دردی مسنجعلت عاشق طبیب من ، ز علت ها جداست
با غبار راه معشوق است راز آفتابخاک پای دوست در چشمان عاشق توتیاست
جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ کسهر چه تو آهن دلی او بیشتر آهنرباست
خود د
عصاره و چکیده چیزی که از دلشدگان برایم باقی ماند داستان بخشی به چند آواز حضرت شجریان بود. این فیلم در عین حال که داستان پردازی ضعیف و شخصیتهای بسیار نپخته داشت، ماجرایش را به دست قوه تخیلم سپردم و با حافظهای که از روایتهای عاشقانه و غم انگیز ایرانیام داشتم به داستانها جان دوبارهای بخشیدم.
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم ، بار دیگر که این آواز به گوشم بخورد چند نوازنده ـ که دستان کیمیایشان دیگ مسی را هم دُهُل عاشقانه میکند ـ به خاطرم
عصاره و چکیده چیزی که از دلشدگان برایم باقی ماند داستان بخشی به چند آواز حضرت شجریان بود. این فیلم در عین حال که داستان پردازی ضعیف و شخصیتهای بسیار نپخته داشت، ماجرایش را به دست قوه تخیلم سپردم و با حافظهای که از روایتهای عاشقانه و غم انگیز ایرانیام داشتم به داستانها جان دوبارهای بخشیدم.
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم ، بار دیگر که این آواز به گوشم بخورد چند نوازنده ـ که دستان کیمیایشان دیگ مسی را هم دُهُل عاشقانه میکند ـ به خاطرم
دستم خورد به اتو. بوی پلاستیک سوخته بلند شد.
گفتم: من دارم آب میشم.
کسی چیزی نگفت.
گفتم: دستم... دستم رفت، ریخت رو زمین.
کسی چیزی نگفت.
بقیه دستم رو فرو بردم تو آب سرد. بخار بلند شد. بقیهش دیگه آب نشد.
نشستم بالا سر دست آبشدهم. بوی نمک میداد. با کاردک جمعش کردم و ریختمش تو استوانه شیشهای. نخای کلاس شمعسازی رو پیدا کردم.
دستم شمع شد.
دستم گریه کرد.
چرندیات فرار، دروغ محض است.
نفس به سینهی عشاق که رسد، همه دوان دوان به سوی معشوق رهسپار خواهند شد. البته خدا داند که سیل دانشجویان رفته به بلاد کفر، فقط برای گرفتن نفس و بازگشت به معشوق است وگرنه برای همه ما واضح است که تمام این چرندیاتی که دربارهی فرار میگویند همه دروغ محض است.
ادامه مطلب
هر چند دقیقه یکبار تقلای قلبم را میشنوم، که با نهایت جانی که دارد میزند تا من از زندگی نایستم. من به قلبم چه دادهام جز حجم انبوهی از پریشانی؟ هیچ.
احساس تپیدنش که در قفسهی سینهام میپیچد انگار که فریاد میزند «نمیتوانم ادامه بدهم، به فریادم برس»، چه از دستم برمیآید؟ هیچ.
به راستی، چرا خودخواهی یک انسان و علاقهاش به حفظ معشوقهی از دست رفتهاش باید چنین هزینهای به معشوقه روا دارد؟ کاش واقعاً عاشق بود.
میگویند انسان،عاشق تصوراتش میشود!اما من،تصوراتم عاشقم شد!در کلبهای که در فکرم ساختم،خندیدم و خندیدی،گریستم و گریستی،گفتم و شنیدم،عاشق شدم وعاشق شدی!اما نه!تو هرگز عاشق نشدهای!این تصویرت بودکه عاشقم بود!آری این تصویرت بودکه با من میخندید،میگفت و میشنیدماما تو هرگز نمیگوییو من میشنوم!صدایت را میگویم،در فکرم!
منظور از فعلی که به صورت فعال ( در مقابل انفعالی) انجام شود، موثر بودن در رخداد اتفاق است، به بیان ساده تر یعنی من عامل به وقوع پیوستن اتفاق باشم و اتفاق یه صورت خود به خودی انجام نشود. اعمال انفعالی به مراتب جایگاه پایین تری نسبت به فعال ها دارند.
عشق نیز از این طبقه بندی مستثنا نیست. یعنی می توان تصمیم گرفت به صورت فعال عاشق شد. عشق فعال بر خلاف انفعالی پایدار است.
روشی که معمولا برای عاشق شدن گفته می شود به این صورت است که پس از شناخت کامل،
این که انسان در هر شرایطی بتواند منطقی و عاقل باشد، عالی است اما در
عین عالی بودن، می تواند سخت باشد. وقتی حتی هنگام دوست داشتن و عاشق بودن
هم، ذره ای کور و کر نشوی و هم چنان منطقی و عاقل باشی، این می تواند برایت
خیلی آزار دهنده باشد گرچه در عین حال مزیتش بسیار است. یک عاشق عاقل،
تمام بدی ها و ایرادها و نواقص معشوق و رابطه را می فهمد و سعی می کند همه
چیز را بسنجد و تصمیم درست بگیرد، خطاها را گوشزد کند، و حتی بفهمد با این
که عاشق است، معشوقش آدم
سلام ماه قشنگم :)
از روز نوزدهم برایت می نویسم، این شب هایت را خیلی دوست دارم، این شب ها، شب های عشق ورزیِ عاشق با معشوقش است، میدانی ماه جان، ما همگی معشوق خداییم، خدا از بودن تک تک ما لذت میبرد، تک تکمان را دوست دارد، چه خدای خوبی، چقدر مهربان است، این شب ها نگاه ویژه ای به معشوقش دارد، چشم به لب هایش دوخته است، آرزوهایش را به یاد می سپارد، این روزها، این شب های قشنگ، پیش خدا خیلی عزیزند :)
از کلیشههای عاشقانه نفرت دارم، از این پارادایمی که معشوق های تویشان کاغذیاند و عاشقها موجوداتی پلاستیکی که فقط ناله میکنند از فراقی که اگر وصال شوند نمیدانند چه کارش کنند!
من از کلیشه ها متنفرم هرچند گاهی احمقانه ناخودآگاهم را محصور میانشان دیدهام، اما هیچ وقت برایم قابل تصور نیست کلیشه شدن، آن هم کلیشه شدن در روزگار مسخره و کپسولی ما!
عشق برای من تعریفش خود تویی، از کلیشهها متنفرم! زیر نور ماه دراز میکشم این شبها و چارچوب
سلام دلم برات خیلی تنگ شده بود…
پسرک از شادی در پوست خود نمیگنجید …راست میگفت …خیلی وقت بود که ندیده بودش … دلش واسش یه ذره شده بود …تو چشای سیاهش زل زد همون چشهایی که وقتی ۱۵ سال بیشتر نداشت باعث شد تا پسرک عاشق شود و با تهدید و داد و عربده بالاخره کاری کرد که با هم دوست شدن …
دخترک نگاهی به ساعتش کرد و میون حر فهای پسرک پرید و گفت : من دیرم شده زودی باید برم خونه … همیشه همین جور بوده هر وقت دخترک پسرک رامیدید زود باید بر میگشت…
پ
حتی اگر چنان بخت یارت باشد که پاسخ منفی معشوق، اودیسهی عاشقانهات را همان وقت به پایان نرساند، در اوج شادمانی ناشی از نزدیکی، با هراس دشوار دیگری روبرویی : آیا همان اندازه که من دوستت دارم، دوستم میداری؟ ترس پشت این سوال امنیت را نشانه رفته است. آیا من میتوانم با تو امن باشم؟ میخواهم که مرا با تمام دلت دوست بداری و برایت مهم باشم. ازینرو ناگهان چیزهای کوچک اهمیتی مضاعف مییابند : روز تولد مرا به یاد داشتهای؟ نوشتههایم را اینسو و
همه ی دلها و چشمها وگوشها وزبانها واحساسات وعقول عالمیان متصل به چشم وگوش و زبان و...خداست .
تمام وسائل ارتباطی موجودات عالم به مرکزامکان ومسبب هستی عالم متصل است.
واوست پیوند دهنده قلبها ودیده ها وجانها وعقل ها و...
این ماانسانها هستیم که یک طرفه ارتباطات خود را با حضرت خالق قطع می کنیم.
ومعشوق را نگران ومحبوب را آزرده خاطر می کنیم.
فقط انسان واقعی: اذن الله. عین الله ویدالله و... می شود
ازخداست درحدیث قدسی که می فرماید:
مرا اطاعت کن. مراتم
امروز شاهد عقد دو کبوتر عاشق بودم
دخترخاله ی ما چند سالی بود دل در گرو آقایی داده بود و عاشق شده بود.این آقا هم عاشق دخترخاله ی ما
بعد از چند سال بالاخره به هم رسیدن و امروز اسمشون رفت تو شناسنامه ی هم
ان شالله همه ی دختر پسرهای سایت خانواده برتر ازدواج کنن و همه ی کبوترهای عاشق به هم برسن.الهی آمین.
امروز همسر یکی از اقوام فوت کرد. همون اقوامی که چند روز پیش نوعروس برادرزاده ش فوت کرده بود. مادر از مراسم که برگشت میگفت دخترش مدام از کسی که موقع مرگش کنارش بود میپرسید بابام چیزی نگفت هیچی نگفت و دوست پدرش هم هر بار بین تعریف هایی که از خدا بیامرز میکرد میگفت نه فقط در یه لحظه افتاد و تموم کرد. واقعا هم خدایش بیامرزد که مرد خوب و پدر مهربونی بود. بعد از این گویا دخترش ذکر "همین بود؟!" به لب داشت ...
#مقدور بود صلواتی هدیه به اموات ختم کنید
#ادامه
من عشق را آموخته بودم،اما به چه چیز عشق ورزیدن را نه ،به دنیا عشق ورزیدم به مال و منال عشق ورزیدم به مدرسه عشق ورزیدم به دانشگاه عشق ورزیدم.
اما همه اینها بعد از مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد؛یعنی عشق به تو.
فهمیدم عشق به تو پایدار است و دیگر عشق ها دروغین است...پس به عشق تو دل بستم.
بعد از چندی که به تو عشق ورزیدم به یکباره به خودم آمدم دیدم که من کوچک تر از آنم که عاشق تو بشوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری فهمیدم در این مدت
زن ها که عاشق می شوند
موهایِ بلندشان را
هر روز طورِ جدیدتری میپیچند
و رژلب های خوش رنگ تری
به لب های خندان ترشان میزنند...
مردها که عاشق می شوند
شب ها به سختی خوابشان می برد
اما صبح ها را با لبخند شروع میکنند...
عطرهایِ خوش بوتری میخرند
و خودشان را بیشتر دوست دارند
عاشق شدن اصلا
حالِ زمین را بهتر میکند...
عاشقتم
چگونه معشوق خود را فراموش کنیم؟
1.جای اینکه به خاطرات قدیمی و زیبایی که با معشوق خود داشته اید فکر کنید باید کمی عاقلانه به رفتارهایش فر کنید. به رفتارهایی که باعث آزرده خاطر شدن شما شده است و چهره واقعی مردی را ببینید که این همه سال فریب خورده است.
ادامه مطلب
سال های پیش فکر می کردم همیشه عاشق می مانم. فکر می کردم حتما باید با کسی زندگی کنم که عاشقش می شوم و اگر این طور نشود، نیمه شبی در سی سالگی، مجنون و بی قرار با دستی که روی کاغذ می لرزد، ناگهان از خانه ی امن و بی عشقم بیرون می زنم و در کوچه ها و خیابان های شهر آواره می شوم تا به دنبال معشوقم بگردم.سال های پیش فکر می کردم زندگی همیشه بر یک قرار می ماند. آن روزها نمی دانستم عشقی که بازتابی در خور نداشته باشد، انسان ها را خسته می کند. عاشق را خسته می کند
عشق جوان به دختر پادشاهجوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت...مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت،به او گفت:پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد آمد!!جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او
تو فرهنگ ایران که بزرگ شده باشی با توصیفهای زیادی از عشق مواجه میشی که همهشون به زیبایی مفهوم عشق رو بیان میکنند. عشقی که من تو فرهنگ و ادبیات فارسی دیدم فرق داره با خیلی از عشقهای امروزی، یه استادی تو دانشگاه میگفت عشقهای امروزیمون خیلی شبیه جاهای دیگه زندگی شده، لیلی و مجنون کمتر میبینیم چون خودمون رو آزاد میبینیم به قولی باور داریم که اگر اینبار عاشق شدم و نشد، بازم وجود داره یکی دیگه اون بیرون تو دنیا که دوباره میتونم
وقتی برای معشوق پیامی می فرستد . گاهی منتظر است به او زنگ بزند . گاهی منتظر است پیامی بفرستد . گاهی فقط تیک دومش برایش کافی است . گاهی همین که آنلاین شده باشد و اسم او را دیده باشد برایش بس است . گاهی تیک اولش هم او را راضی می کند و امید همچنان در او زنده است . گاهی تیک اول هم نمیاید . نگران میشود . چه اتفاقی افتاده ؟! هزار و یک پیامرسان دیگر را هم نصب می کند و پیگیر می شود . به هر دری می زند افاقه نمی کند و احساس شکست تمام وجودش را در بر می گیرد .
در مورد
به نام عاشق ترین خالق
کوچک تر که بودیم، دنیا چه زیبا تر بود!...
می امدیم میرفتیم، نه به کسی کاری داشتیم و نه کسی کاری به ما داشت!...
گاهی دلم برای کوچکی ام تنگ میشود، نگاه هایمان صادقانه تر بود، حرف هایمان عاشقانه تر...
کم کم بزرگ شدیم...
هر چقدر بزرگتر که شدم، احساس میکردم، پاره ای از وجودم از من دور میشود... شاید هم من از او...
به قول حسین پناهی:
گر چه نزد شما تشنه سخن بودم
انکه حرف دلش را نگفت، من بودم...
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود، آری
گاهی دلم برای
به نام عاشق ترین خالق
کوچک تر که بودیم، دنیا چه زیبا تر بود!...
می امدیم میرفتیم، نه به کسی کاری داشتیم و نه کسی کاری به ما داشت!...
گاهی دلم برای کوچکی ام تنگ میشود، نگاه هایمان صادقانه تر بود، حرف هایمان عاشقانه تر...
کم کم بزرگ شدیم...
هر چقدر بزرگتر که شدم، احساس میکردم، پاره ای از وجودم از من دور میشود... شاید هم من از او...
به قول حسین پناهی:
گر چه نزد شما تشنه سخن بودم
انکه حرف دلش را نگفت، من بودم...
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود، آری
گاهی دلم برا
دریافت فایل صوتی سخنرانی شهید بهشتی(عشق یا عقل)عنوان: عشق یا عقل(شهید بهشتی)حجم: 794 کیلوبایت
برادرها و خواهرها عاشق شوید.
زندگی به عشق است.
گرچه زود رفت،اما بسیار برایمان گذاشت تا بتوانیم از دادههایش بهره ببریم. آدم این عقل حسابگر و معامله گر را از خانهی تنش بیرون نکند،عشق خدا به خانهی دلش قدم نگذارد.عاشق شوید،برادرها و خواهرها عاشق شوید،زندگی به عشق است.عقل به آدم زندگی نمیدهد.عقل به آدم حساب میدهد که چه جور بهتر بخورد،چه جو
نشانه های عاشق بودن چیست؟
اگر شما واقعا عاشق باشید، احساس کمبودی نخواهید داشت .زیرا که عشق ارضا کننده و کامل است .اگر احساس کنید که به چیز بیشتری نیاز دارید ،پس شکافی وجود دارد .اگر احساس کنید که چیز بیشتری باید انجام شود و تجربه شود ،پس عشق در حد تصور است و نه در حد واقع . تصور شما بر این است که عاشق هستید ،اما نشانه ها دال بر این است که نیستید .
عاشق بودن دارای سه نشانه است :
- اغنای محض :
کسی که عاشق است ، به هیچ چیز دیگری نیاز ندارد .
- آینده
سلام مجنون عزیزبرای تو مینویسم...راستش از دنیایمان گله دارم...میخواهم از دنیایی بگویم که نام هوس را عوض کردند...و چه نامی مظلومتر و زیباتر از عشق؟ آری مجنون جان...هوس را عشق نامیدند:)از دنیایی برایت میگویم که از زمین تا آسمان با دنیای تو فرق دارد!در دنیای ما معشوق به سرعت تعویض لباس تغییر میکند...گاهی دوتا دوتا معشوق انتخاب میکنند...گاهی صبح برای آن یکی اشک میریزند و شب برای دیگری!
ادامه مطلب
ترجیع بندی از خواجوی کرمانی با مقدمه ای از دکتر الهی قمشه ای:
سر آمدن از عالم قدس به این خاکدان تیره ، شوق دیدار دوست بوده است
جان به بوی تو از خطیره قدس
سوی این تیره خاکدان آمد
و از این جا نیز چون عیسی به عزم دیدار او به سوی چرخ برین بال خواهد گشود .
. همچو عیسی به عزم عالم جان
رخ نهادیم سوی چرخ برین
. که همه اوست هر چه هست یقین
جان و جانان و دلبر و دل و دین (عراقی )
که جهان صورتست و معنی دوست
ور به معنی نظر کنی همه اوست (خواجو )
که یکی هست و هیچ
کانال ما در سروش
عشق جوان به دختر پادشاهجوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت...مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت،به او گفت:پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد آمد!!جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و
جاناتانِ عزیز
نمیدانی چقدر خوشحالم که قرار است به نوستالژی ترین حالت ممکن عاشقی کنیم و به روزها و سال هایی برگردیم که هر واژه ای از جانب معشوق حکم کیمیایی را داشت که تا مدت ها عاشق ها را سرمست و خوشحال نگه میداشت ؛ روز ها و سال هایی که واژه ها را حرام نمیکردیم و دقیقه دقیقه ها را نفس میکشیدیم .
اما دروغ نیست اگر بگویم درد دوری از تو پیوسته وجودم را ازار میدهد حرف زدن با تو برای من به مثابه ی نفس کشیدن است و دریغ کردن تو از خودم جنگی ست سخت که باید
وقتی عشق به سراغات میآید، رستم دستان هم که باشی زمینگیرت
میکند؛ از هر چه جز معشوق، جدا میشوی و بعدتر دوباره با او سر بلند میکنی و به اوج میرسی. عشقهای
این زمانه معلوم است چه حالی دارند، تقلبی و تاریخمصرفگذشته؛ سراغات که بیاید
مسموم میشوی و بعدتر بالا میآوری روی هر چه و هر که دم دستت است.
با این تفاوت که پس از بهبودییِ نسبی، دیگر از هرچه عشق و عاشق و معشوق است حذر
میکنی و دورشان را خط قرمز میکشی.
در این زمانهی مسموم
ختم ذکر الله الصمد برای برگشت معشوق :
برای احضار شخص از راه دور باید این سه عمل رو انجام بدید:
آیه الکرسی را هفت روز (از شنبه تا جمعه)نزدیک طلوع صبح قبل از آنکه به کسی حرف بزنید رو به قبله یازده مرتبه بخوانید و در مابین عینین ( یشفع عنده ) محبت کسی را قصد نمائید البته آن شخص دوست شما می گردد.
دوم اینکه هرروز پنج شنبه(به مدت چهل روز) بعد از نماز ” صبح و عشاء” ابتداء ۱۴ صلوات بفرستید ،سپس ۱۰۱ مرتبه اسم اعظم «الحلیم»را تکرار ڪنید .
ادامه مطل
امشب مرا به آغوش بکش... آرامِ آرام، میخواهم در تو غرق شوم،میخواهم با تک تک نام هایت نفس بکشم، آخر معشوق تمام وقت تو بودن، نهایت زندگیست... آخر معشوق تمام وقت تو بودن نهایت بندگیست... خدایا... به تک تک نام هایت قسمت میدهم، لحظه ای به حال خودم رهایم نکن... من آرامم، در برابر ثانیه به ثانیه امتحاناتت،من تسلیمم در برابر تو خدایا... و تو برایم به اندازه تمام دنیا کافی هستی... دوستت دارم، با تمام وجود :)
این موزیک کرهایه. من عاشقشم. عاشق اینم که چطور آروم شروع میشه و با سروصدا تموم میشه. عاشق اسمشم. عاشق دودودورودادای وسطشم. عاشق اینم که منو یاد دخترای موکوتاه با دامن های تا وسط ساق پا میندازه. منو یاد رژ قرمز میندازه و ادمای تو فکرم باهاش میرقصن. برای همین میذارمش اینجا.
BtoB - Blue Moon
{معرفی کتب مهدوی - شماره 33}
کتاب "هیچکس به من نگفت"
کتاب "هیچکس به من نگفت" نوشته ی حسن محمودی است که بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود آن را منتشر کرده است.
عنوان کتاب کاملاً با محتوای کتاب سازگار است؛ کتاب شامل صفحاتی است که همه آنها با "هیچکس به من نگفت" آغاز میشود. موضوع کتاب شکایت نویسنده از دوران نوجوانیاش است که در غفلت به سربرده و هیچ کس نبوده که به او بگوید چگونه با امام زمان خودش ارتباط برقرار کند، دل او راضی و خشنود کند، خودش را ب
جایی خونده بودم که زن ها بدون معشوق بودن ودلبر بودن برای کسی معمولی هستن!
مخالف این جمله بودم ، مگه میشه زنی که هنرمنده و معشوق کسی هم نیست معمولی باشه؟؟
مگه میشه یک مادر مهربان معمولی باشه؟
مگه میشه زنی که سیاست مداره معمولی باشه؟؟
یک "نه" قاطع جوابش بود.
کلمه معمولی درون جمله به حدی برام پررنگ بود که متوجه نبودم میشه جوردیگه خوندو برداشت کرد
ادامه مطلب
دیروز پشت این پردهای که بوی نور میدهد، بعد از یک سال، آخرین کتاب ترمِ یکِ دورهی محبوبم را با بچهها تمام کردم! بیشتر از معمول طول کشید اما شکر خدا که حوصله کردیم تا نیمهکاره رهایش نکنیم.جایی خوانده بودم عاشق از شوق رسیدن به کمال معشوق، از وضعیت فعلی خودش راضی نیست. بدا به حال معلمی که عاشق هم بشود... چقدر حسرت روزهایی را میخورم که وقت بچهها را گرفتهام در حالی که - آنچنان که شایسته روح بزرگ و با عظمتشان است- معلم خوب و سر حال و خوش صحب
امروز عشقی تازه در سر پروریدم. من عاشقِ پرنسِ ابلهِ داستایوفسکی شدهام. خدایا! وقتی به دیالوگهای پرنس میرسم شوقی وجودم را فرا میگیرد. میخواهم کنارش باشم و فقط تماشایش کنم. خدایا من چرا اینقدر احمقم! عاشق یک شخصیت داستانی! امروز به همهشان فکر کردم و همه را کنار گذاشتم منتها همین الان به سرم زد به مح پیام بدهم. خیلی خلم میدونم ولی میدم. دادم باقی مهم نیست.
پرنس آه خدایا چرا من نبتید بجای آگالیا باشم؟ کاش پرنس را با همین ویژگی و دیالوگ داشت
روابط عاشقانه شکننده
مجله زیبا - خیلی از جوانان فکر می کنند عاشق شدن و عاشق بودن به همین سادگی است . در حالی که اینطور نیست و عاشق شدن و عاشق ماندن نیاز به مهارت و نیت پاک دارد. در ادامه با عشق های شکننده آشنا می شوید
به ادامه بروید
ادامه مطلب
برای داشتن یک زندگی آرامو پر از عشق؛اول عاشق خودت شو،خودت را تماشا کن،برای خودت شعر بنویس،خودت را ستایش کن ...عاشق خودت که شدی؛یاد می گیری آدمِ درستی را برای عاشقی انتخاب کنی،عاشق خودت که باشی دیگر عاشق کسی که فقط عذابت میدهد نمیشوی،عاشق خودت که باشی آنی را انتخاب میکنی که آغوشش امنیت و لبخندش آرامش است،دوستت دارد و به تو احترام می گذارد ...اگر از زندگی عشق میخواهی،اگر از آدم زندگی ات عشق میخواهی،اول باید عاشق خودت بشویتا به جهان بگویی؛این
عشق مسافت نمیشناسد ....
عشق میانه ندارد ....
عشق با تک تک سلول ها معنا می شود ...
عشق حرارت دارد .... حرارتی در قلب که به همه اعضا نیرو میدهد در خدمت معشوق
وقتی حاضر باشی خار در چشمت برود ولی اخم چشم معشوق را با آزردنش نخواهی
وقتی چادر شرم و حیای یک فرشته در هوای داغ گناه را باور نمیکنی ...
وقتی پایین بودن سر یک پسر سربلند، همیشه برایت تعجب است ...
من که میدانم
من که میدانم همه وجودشان عشق است و احساس .....
من که میدانم اگر شیرینی بندگی را چشیدی دی
#معرفی_کتاب ..کتاب سلوک روایت عاشقى قیس بر دخترى است که با او هفده سال اختلاف سنى دارد. و حالا قیسى که در شصت و شش سالگى، معشوق را سرزنش میکند که چرا باید عاقبت چنان عشق سوزانى، چنین زمهریرى مى شد؟قیس نماد مرد شرقى، زن را از آن خود میدانسته، گویى شى اى بوده که به او تعلق داشته که از براى او آفریده شده بوده و از آن رو که همچون همزاد و همنامش “مجنون”، خود را در معشوق و معشوق را در خود ذوب مى بیند، توان درک این جدایى را ندارد، گویى پاره اى از روحش را
بسم الله الرحمن الرحیم
حالِ اون عاشقی رو دارم که میخواد بره به دیدار معشوق
قلبش داره از سینه در میاد
هم خوشحاله هم دچار تشویش
فکر میکنه چطور جلو معشوق ظاهر بشه که نهایت دلبری رو بکنه
حس لبریز شدن از کنج آغوشش دیوانه کنندس
+من،جاده در راه مشهد...
+برای اومدن بماند که دارم از صبح التماس میکنم کلی هم باج دادم قراره پول بنزین ماشینش و شام امشب با من باشه :)
غمی نیست امام رئوف به لطف خویش میخردم
و من چه بی رحمانه
خود را فدای لحظههایی میکنم که میدانم چه باشند و چه نباشند من همینم.
و من چه با افسوس در
حسرت لحظه هایی هستم که با دستان خویش به قتل رساندمشان؛
لحظههایی کوچک ولی مملو از خوشی، خوشی هایی ناچیز ولی سرشار از شادی.
و ای من؛ خودت را
دریاب؛
خودی که ستایش عاشقانهات را میطلبد؛ خودت را دریاب.
عاشقانه خود را بپرست چرا که تو آفریده شدهای که عاشق خود باشی؛ عاشق دنیا باشی؛
عاشق هرآنچه خلق شده تا زیباییاش را بستایی.
عاشق خودت باش؛
ع
اگر برات سواله که هر بار باید لوکیشن بدم؟ و لازمه بگم که آره، نشستم روی و نه پشت میزی که چسبوندیش به دیوار تا که راحت تر بشینی و تکیه بدی، معشوق ِ جان به بهار آغشته ی محسن نامجو گوش میدی و دهنت مزه ی لواشک تلخ و ترش ل سیب جنگلیای مامان رو داره!
تا قبل خواب خوب پیش رفتی و حالا داری گند میزنی به وقتت:)) هی پاز میکنی تایمر رو و کارای متفرقه میکنی، تازه، این روزا همه ش گشنته:))
بکذریم، باید تصمیم بگیری که یک دوره کافیه یا که دو تارو باید برسونی؟ آخه ترج
گنجشک با خدا قهر بود . روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه می دارد ...
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه ب
بیخرد آگه ز حَدِ شوکت خورشید نیستروز، همان شب، بِنِگَر نور و فروغ آنِ کیست
پهنهی آفاق پر از تابش انوار اوستدور شب و روز همه طاعت گفتار اوست
روزی اگر باطن هر ذره به جان بنگریجز کشش عاشق و معشوق در آن ننگری
ای دل مشتاق چنان باطن آن ذرّه باشدر کش و قوسی به ره یار فراغرّه باش
بوسهی شب بر رخ روز است به وقت سحرزنده به عشق است و نمیرد شب و روز ای بشر
#یزدان_مشایخی۱۹آذر۱۳۹۸
⚜️ببین، بیا خودت کلاهت را قاضی کن! مگر میشود من، تو را نشناسم و خاطرخواهت شوم؟! مگر میشود بیآنکه بدانم با تو بودن به چه دردم میخورد دستم را توی دستت بگذارم؟! من انسانمها! با همان مختصات عجیب و غریبی که خودت از روز اول در سیستمم تعبیه کردهای. و بعد برای آفرینش من، باز هم تأکید میکنم، منِ با همین مختصات، به خودت آفرین گفتهای.❤️حالا این من، میخواهد بیشتر بشناسدت... من اغلب فکر میکنم به تو، به خودم، به نسبتمان، به اینکه من با این
توی خیابان به چهره ها خوب دقت می کنمبه دنبال عاشق های می گردمیعنی کسی اگر صورت مرا ببیند می فهمد عاشقم؟می فهمد که این بیتابی دارد از پا در می آوردم؟آیا همیشه عشق سراغ لاغرها، خوشگل ها و جوان تر ها می رود؟نمی شود چاق ها ، سن بالاها، زشت ها عاشق باشند؟من روبروی این عشق زانو زده امبا همه زشتی هایی که در وجودم سراغ دارم.می دانم تا خالص نشوی معشوق رخ نشان نمی دهداز این رو معشوق من در پرده نهان است.
خوبم باورکنید خوبم !
اشک هایم را ریخته ام غصه هایم را خورده ام بغض ها را قورت داده ام
نبودن هارا می شمارم و ترس هایم را می کشم دیگر چه میخوام ؟؟
عجیب است این روز ها خالی ام از دلتنگی ، خشم ،نفرت و حتی
عشق
خالی حتی از احساس ...
و چقدر سخت است هر چه می خواهد میگوید و مجبورم به سکوت حتی نمی پرسد که ناراحت شده ای ؟
و من تنها چاره ام این است اشکی بریزم و بگویم اشکالی ندارد...
به قول بعضی ها :
همیشه معشوق شاهه عاشق مث برده
همیشه عاشق قبلشو یه جایی
من این تصمیم را بارها و بارها گرفتهام و هر بار با خودم گفتهام این تو بمیری دیگر از آن تو بمیریها نیست، و باز هم عهد شکستهام، و باز هم برگشتهام به تو، و باز هم با یک کلمه گفتنت شکستهام و شکست خوردهام.
من این تصمیم را بارها و بارها گرفتهام اما این تو بمیری دیگر از آن تو بمیریها نیست. کسی همیشه میگفت: وقتی امکانی برای وصال نیست باید روی فراق خاک ریخت. حالا من میخواهم روی این فراق خاک بریزم. میخواهم تو و خیالت و غم نبودنت و غم نبود
- من عاشق قارچم!
+ تاحالا قارچ آب پز خوردی...؟!
- نه...نخوردم!
+ پس انقدر سـاده نگو عاشقِ قارچم...
اگه عاشق قارچ بودی همه جورشو امتحان میکردی،
و در آخر میگفتی با همه مزه هاش، بازم عاشق قارچم!
نه اینکه فقط توی پیتزاس یا بین یه عالمه پَنیره امتحانش کنی و بگی عاشقشم...
تو عاشق نیستی
خیلیا عاشق نیستن
فقط گشنه ان!
+کپی شده از یه کانال
++دلتون میاد جوون مملکتو رگباری آنفالو کنید؟:))
میدونم چرت و پرتن اکثر پستام ولی مهم دله، منه بخ بخ زیاد نمیتونم وقت بذارم وگ
#فیلم_ممنوعه " معشوق عاشق "
ژانر : بزرگسال ، درام ، عاشقانه
#زیرنویس_چسبیده
⭐️ امتیاز :6.0 /10 IMDB
Lover 2005
✍️ خلاصه داستان :دختری که در آستانه ازدواج است، روزی با یک غریبه آشنا می شود و این غریبه از او می خواهد که یک روز را با او بگذراند...
ادامه مطلب
من عاشق شدم وگرنه این بی قراریم دلیل دیگری ندارد. من عاشق شده ام وگرنه این هوس ناتمام حرف زدن با محدثه چیست؟! من عاشق شدم وگرنه این دلیل خوشحالی، این میل بوسیدن برای چیست؟! من عاشق شدم و دیگر نه می خواهم و نه می توانم باز گردم به تنهایی خویش، محدثه من، این بینوا عاشقت را در تنهایی خود جا می دهی؟! از من دور هستی و خداوند در فکر است که تو را چگونه خلق کرده است که بنده سر به راهش را اینچنین از او غافل کرده ای. باز می گویم: دوستت دارم. با اینکه نوشتنش ه
هکرقلب من هلیا….ملقب به هکر قلب…و تو پسری مرموز….ملقب به هکر ماشین…من دختری که نه عاشق بوده و نه سعی به معشوق شدن داشته…داستان من و تو داستان دو آدمی است پر غرور…باخت از آن من نیست…..عشق من تو را به زانو در خواهد
ادامه مطلب
هوالعزیز
امروز در میان آشفتگی، درست همان زمان که می گفتم: خدایا چرا همه چیز تا این حد پیچیده است؟! خدایا چه کسی جز تو می فهمد که چقدر حال همه ما پیچیده است؟، به ذهنم رسید که در منظر خدا هیچ چیز پیچیده نیست. همه چیز در بسیط ترین حالت است. این ماییم که حقایق را نمی فهمیم و در دام پیچیدگی می افتیم. در همین احوال بودم که مصرعی از مولوی خواندم؛ با من صنما دل یکدله کن...
و انگار این کلمات با من می گفتند که اگر تو هم با خدا دل یکدله کنی پیچیدگی نداری. اینگو
هوالعزیز
امروز در میان آشفتگی، درست همان زمان که می گفتم: خدایا چرا همه چیز تا این حد پیچیده است؟! خدایا چه کسی جز تو می فهمد که چقدر حال همه ما پیچیده است؟، به ذهنم رسید که در منظر خدا هیچ چیز پیچیده نیست. همه چیز در بسیط ترین حالت است. این ماییم که حقایق را نمی فهمیم و در دام پیچیدگی می افتیم. در همین احوال بودم که مصرعی از مولوی خواندم؛ با من صنما دل یکدله کن...
و انگار این کلمات با من می گفتند که اگر تو هم با خدا دل یکدله کنی پیچیدگی نداری. اینگو
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر
زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا
متن اهنگ عاشق شدم رفت میثم ابراهیمی
دانلود آهنگ عاشق شدم رفت
دانلود اهنگ عاشق شدم رفت حامد همایون
عاشق شدم رفت 320
آهنگ حامد همایون عاشق شدم رفت
آهنگ عاشق شدم رفت حامد همایون
چیکه چیکه نم نمک رو گونه هات
قطره قطره داره بارون میزنه
متن آهنگ جدید مهدی احمدوند به نام دردترانه ، آهنگ و تنظیم : مهدی احمدوندمتن آهنگ جدید مهدی احمدوند به نام دردعشق درده خیلیارو دیوونه کرده وقتی اسیرت کنه روزای خوشت برنمیگردههمیشه معشوق شاهه عاشق مث برده همیشه عاشق قبلشو یه جایی گم کردهافتادم به پای اونکه نمیخوادم وقتی همه دنیا تو و رویات شه یه آدمبفهمی ای کاش که هنوز هستی تو یادم به خاطر عمری که من پای تو دادمچندتا خط حرف دارم باهاتو چندتا خط درد و دل از وقتی تنها کردی منو تو خیابونو ولیکیو
Artist: BTS | Music Name: Boy With Luv | Genre: Pop | Released: 2019 | Album: Map of the Soul: Persona | BTS – Boy With Luv (Music Video)
هنرمند: بی تی اس | نام موزیک: پسر با معشوق | سبک: پاپ | تاریخ انتشار: 2019 | ملیت: کره جنوبی
دانلود موزیک ویدیو کره ای گروه (بی تی اس) BTS با نام (پسر با معشوق) Boy With Luv
ادامه مطلب
بنظرشما آسمان هم عاشق میشه ؟
من شنیدم اشک آدم های عاشق گرمه ...
دوشب پیش بارون اومد ...
حس کردم قطره های بارون داغن ...
به خدا قسم که جدی می گم .
شاید هم بخاطر گرمای هوا بود ...
اما من دلم میخواست آسمون عاشق باشه ...
حقش نیست با این همه ستاره ای که تو دلش خونه دارن ، اشک هاش رنگ عشق نداشته باشن *
من
هنوز نمیدونم عاشقی خوبه یا بد ؟
هنوز نمیدونم چه حسی داره ؟
من نمیدونم هیچی نمیدونم ...
فقط حس میکنم عاشقی یه تکامله ... یه صعود ...
"حق آسمان نیست
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآنجاسرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت.+شعر فارسی یک خوبی خیلی بزرگ دارد. آن هم آرایههاست. آرایههای فراوان و لذیذ.شعر گفتن فارسی، آن هم به سبک آن قدیمیها، واقعا چه هنرمندانه و ظریف و دقیق است. شاید بتوان صدها بیت مثال زد که با خواندن آنها عیمقا بتوان متحیر شد. از حافظ، از سعدی، از عطار، از محتشم کاشانی، از نظامی، از هاتف اصفهانی، از خیلیها که من هنوز فرصت کشفشان را نداشتهام. از شاعران زمان حال شاید بتوان
درباره این سایت